8 בדצמ׳ 2009

Raza Sabze Omid

لباس شخصیهای موتور سوار با تجمع در مقابل فرهنگستان هنر قصد داشتند مانع از خروج مهندس موسوی از دفتر کارش شوند.

به گزارش کلمه، صبح امروز زمانیکه میر حسین موسوی سوار بر ماشین قصد خروج از فرهنگستان هنر(دفتر محل کارش) را داشت با تجمع تعدادی لباس شخصی موتور سوار مواجه شد که راه را مسدود کرده بودند.

این جمع موتور سوار که حدود ۳۰ -۴۰ نفر هستند از بعد از ظهر گذشته در اطراف فرهنگستان هنر حضور دارند که هنگامی که ماشین مهندس در حال ورود یا خروج به فرهنگستان است با تجمع راه را بر روی نخستوزیر مورد تائید و حمایت امام راحل میبندند.

امروز زمانیکه برای دومین بار لباس شخصیهای موتور سوار با تجمع مانع از خروج ماشین مهندس موسوی از پارکینگ فرهنگستان شدند، نخست وزیر محبوب امام از ماشین پیاده شد و به سمت موتور سواران حرکت کرد.

این اتفاق در حالی رخ داد که موتور سواران علیه نخست وزیر محبوب امام شعار سر داده بودند.

میر حسین موسوی که از تکرار این اتفاق ناراحت شده بود با حرکت به سمت لباسشخصیها در میان آنها حاضر شد و خطاب به آنها گفت:«شما مامور هستید، ماموریت خود را انجام دهید.من را بکشید، بزنید، تهدید کنید.»

این اظهارات نخست وزیر محبوب امام موجب انفعال لباس شخصیها و پراکندگی آنها شد.

خبرنگار سایت کلمه بدون آنکه خود را معرفی کند به صورت یک فرد عادی به یکی از این موتور سواران نزدیک شد و علت این کارشان را جویا شد که این فرد گفت:«ما مامور هستیم که جلوی تردد موسوی را بگیریم.»

در حالیکه موتورسواران همچنان در اطراف فرهنگستان حضور داشته و به صورت پراکنده مانور میدادند، محافظان نخستوزیر محبوب امام با اصرار، او را به داخل فرهنگستان بر گردانده و اجازه هیچ گونه برخوردی را با مهندس موسوی را ندادند.

پیش از این در روز ۱۳ آبان نیز زمانیکه مهندس موسوی قصد خروج از فرهنگستان و حضور در راهپیمایی آن روز را داشت عدهای با تجمع در مقابل پارکینگ فرهنگستان راه را بر او بسته و اجازه خروج ندادند.

لازم به ذکر است روز گذشته نیز عده ای که خود را خواهران بسیجی معرفی کرده بودن به تعقیب دکتر زهرا رهنورد در دانشگاه تهران پرداختند که در نهایت زمانیکه حراست دانشگاه در حال بیرون بردن خانم رهنورد از دانشگاه بود با تعقیب خودرو حراست دانشگاه در میانه خیابان وصال گاز فلفل را از فاصله ۲۰ تا ۲۵ سانتی بر صورت رهنورد پاشیدند که منجر به تنگی نفس و نابینایی موقتش شد. در آن لحظه اهالی و مغازهدارهای اطراف هرکدام به نحوی نسبت به نجات او اقدام کردند.

RASA.
تاریخ انتشار: ١٧ آذر ١٣٨٨

אין תגובות:

הוסף רשומת תגובה